ویدئو | حضور مسئولان حماس در شرم‌الشیخ مصر ویدئو| رنگ کودک درون | خاطرات ماندگار دوران کودکی بزرگسالان مشهدی کارتون | کاهش بیش از ۵۵ درصدی ارزش صادرات زعفران در ۷ سال گذشته ویدئو| پوست‌اندازی یک مار عظیم‌الجثه اینفوگرافی| هفت علت میل به شیرینی‌جات اینفوگرافی| چند توصیه تغذیه‌ای سالم برای کودکان کافه شهر | دل و دیوار؛ بازخوانی زندگی در قاب خانه‌ قدیمی ویدئو | رئیس سازمان بورس: ارزش بازار سرمایه باید ۴ برابر سطح کنونی باشد ویدئو| سوهانگر خانه‌ای کارت‌پستالی از دوران قاجار| همه‌چیز درباره خانه پلاک ۱+۱۲ کوچه پنجه مشهد ویدئو| استقبال از وزیر امور خارجه با آهنگ مرتضی در مراسم بزرگداشت حسین کلانی بازیکن پرسپولیس! کارتون | نوجوانان در صدر مرتکبان جرائم رایانه‌ای کافه‌ای میان خیال و واقعیت | آنچه در کافه‌شهر گذشت کافه شهر | خانه‌ها؛ حافظه‌ای جمعی در آستانه فراموشی ویدئو| تصادف زنجیره‌ای محور دماوند - فیروزکوه اینفوگرافی| بهترین گیاهان برای خواب راحت ویدئو | ورود پیکرهای ۴۴ شهید تازه‌تفحص‌شده از مرز شلمچه (۱۳ مهر ۱۴۰۴) ویدئو | سامان محمدی چرا اعدام شد؟ + شرارت ها
سرخط خبرها

پادکست | ۸ روایت تا غدیر | قسمت ششم قرض عقیل

مجموعه ۸ روایت تا غدیر داستان‌های کوتاه و صوتی است که در دهه ولایت (عید قربان تا عید سعید غدیر) از شهرآرا نیوز منتشر شود.
  • کد خبر: ۱۱۷۳۲۹
  • ۲۵ تير ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۶

به گزارش شهرآرانیوز، این روایت‌ها هرچند کوتاه، اما باز هم شنیدنی است. روایت‌هایی که نشان می‌دهد حضرت علی (ع) چرا جانشین نبی خدا (ص) شد.

ماجرای امام علی(ع) و برادرش عقیل

راوی: امام‌علی(ع) گفت: «شمشیرت را بردار، من نیز شمشیر برمی‌دارم و باهم به شهر حیره می‌رویم. آنجا بازرگانان ثروتمند زیادی هست. به خانه یکی از آن‌ها یورش می‌بریم و اموالش را غارت می‌کنیم.»

راوی: هنگامی که علی(ع) زمام امور خلافت را در کوفه به‌دست داشت و اموال بسیاری از بیت‌المال در اختیار حضرت بود، آن شب برادرش عقیل به محضرش آمد و گفت: «مقروض هستم ای علی. از ادای آن عاجزم. بیا و قرض مرا ادا کن.»

توضیح صحنه: صدای سیرسیرکی نشان از شب دارد. صدای عبور یک گاری از دور می‌آید و دو نفر در بازار خلوت کوفه که در حال تعطیلی است حرف می‌زنند و زمزمه‌هایشان تا اینجا می‌رسد. صدای زنجیر و قفل حجره‌ها شنیده می‌شود که تعطیل می‌شوند.

علی(ع): قرض تو چه اندازه است برادر؟

عقیل: صدهزار درهم.

علی(ع): سوگند به خدا آن‌قدر ندارم که بتوانم قرض تو را بدهم. صبر کن تا جیره من از بیت‌المال برسد، قول می‌دهم تا آخرین حد توانم به تو کمک کنم.

عقیل (پوزخند می‌زند): تمام بیت‌المال مسلمین در اختیار توست، آن‌وقت مرا به جیره ناچیز خودت وعده می‌دهی؟ مگر جیره تو چقدر است؟ این‌طور دردی از من دوا نمی‌شود ای علی!

علی(ع): برادر! من و تو در قبال بیت‌المال فرقی با دیگران نداریم. من از حق خودم برای تو می‌گذرم.

راوی: علی(ع) همراه با عقیل در طبقه بالای دارالاماره بودند که مشرف به بازار کوفه بود و آن‌موقع شب بیشتر حجره‌ها بسته بودند.

علی(ع): اگر حرف‌های من تو را قانع نمی‌کند، تنها راهی که می‌ماند این است که سراغ حجره‌های تجار در آن پایین بروی، درها را بشکنی و صندوق‌های پولشان را برداری.

عقیل: تو امیرمؤمنانی! چگونه مرا امر می‌کنی که صندوق‌های مردم را بشکنم؟!

علی(ع): آیا تو هم مرا به شکستن در بیت‌المال دعوت می‌کنی با اینکه در امانت من است؟ ای عقیل، اگر می‌خواهی، شمشیرت را بردار. من نیز شمشیر برمی‌دارم و باهم به شهر حیره می‌رویم. آنجا بازرگانان ثروتمند زیادی هستند. به خانه یکی از آن‌ها یورش می‌بریم و اموالش را غارت می‌کنیم.

عقیل: از من می‌خواهی دزدی کنم؟

علی(ع): تو بگو کدام بدتر است؟! اینکه از مال یک نفر دزدی کنی یا به اموال همه مسلمانان دست‌درازی کنی؟

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->